مشرق- امشب خواب به چشمم نخواهد آمد. "بارسلونا" قهرمان لیگ سریآ اکوادور شده و تا صبح پایکوبی برپاست. پارسال این موقع پاراگوئه بودم و در تقریبا همین موقعها بود که تیم "اُلیمپیا" قهرمان باشگاههای این کشور شد. اون شب هم یادمه تا ساعت دو شب بیرون بودم و خونه که برگشتم نزدیکهای صبح بود که سر و صداها کمتر شد و خوابم برد.
آمریکای لاتین و فوتبال به هم گره خوردن. هر کجای این قاره که بری وضع به همین منواله. پاراگوئه که از این لحاظ وحشتناکه. زمانی که بازیهای مهم برگزار میشه پایتخت تقریبا به حالت تعلیق در میاد. مردم گُله گُله جلوی مغازهها و ایستگاههای تاکسی(!) جمع میشن و فوتبال میبینن. بله، داخل تمام ایستگاههای تاکسی تلویزیون گذاشتن و در تمام طول روز جز کانالهای پخش فوتبال، چیزه دیگهای نمیبینی.
اینجا جشنهای فوتبالی و کارناوالهایی که راه میافته هم متفاوت هستن. خیابونهای اصلی شهر بسته میشه و پلیس که هیچ، از ارتش هم کاری بر نمیاد. ادبیات مجامع فوتبالی هم عجیب متعالی! با عرض پوزش در این خصوص نمیتونم توضیح بیشتری بدم، فقط همینقدر بگم که "شیرِ سماور ... " و "توپ، تانک، فشفشه ... " خودمون، اینجا در حد شعر حافظ و سعدی، ادبی محسوب میشه.
در آمریکای لاتین فوتبالیستها جزء پُر درآمدترین اقشار جامعه محسوب میشن و بین فقرا پایگاه قویتری دارن. به تجربه این موضوع رو درک کردم. در برزیل هم دیدم. محلات فقیرتر فوتبالیتر هستن. همین پاراگوئه رو که گفتم در واقعیت یک کشوره فقیره. نظام لیبرال سرمایهداری تا فیها خالدونِ این ولایت و نهادهای سیاسی، اقتصادی و مدنیاش نفوذ کرده و از معدود کشورهایی محسوب میشه که چپها اجازه نفس کشیدن هم ندارن. فوتبال و اخبار فوتبالی و حواشیِ اون، همه چیزه ملت پاراگوئهست. کسی فرصت نمیکنه به سرنوشت کشور فکر کنه یا در این مورد سوالی طرح کنه.
فوتبال و حساسیتِ جوامع به این صنعتِ پولسازه نظام سرمایهداری، یکی از موضوعاتی هست که در سفرهایی که به کشورهای مختلف میکنم همیشه بخشی از حواسم رو مشغول میکنه. به دور از هر گونه حب و بغض، تصور میکنم حقیقتا بین عمق نفوذ فوتبال در یک کشور و میزان تحمیق مردمان اون سرزمین، یک رابطه نسبتا مستقیم وجود داره.
استادِ بنده هستید ولی متذکر میشم که از "حماقت" صحبت نکردم و واژه "تحمیق" رو بکار بردم. اینجا ملتها مفعول هستن. همچنین تصور میکنم این رابطه در اروپای صنعتی و ایرانِ خودمون نیز کاملا قابل بررسی هست که موضوعِ من در اینجا نیست.
* امیر تفرشی
آمریکای لاتین و فوتبال به هم گره خوردن. هر کجای این قاره که بری وضع به همین منواله. پاراگوئه که از این لحاظ وحشتناکه. زمانی که بازیهای مهم برگزار میشه پایتخت تقریبا به حالت تعلیق در میاد. مردم گُله گُله جلوی مغازهها و ایستگاههای تاکسی(!) جمع میشن و فوتبال میبینن. بله، داخل تمام ایستگاههای تاکسی تلویزیون گذاشتن و در تمام طول روز جز کانالهای پخش فوتبال، چیزه دیگهای نمیبینی.
اینجا جشنهای فوتبالی و کارناوالهایی که راه میافته هم متفاوت هستن. خیابونهای اصلی شهر بسته میشه و پلیس که هیچ، از ارتش هم کاری بر نمیاد. ادبیات مجامع فوتبالی هم عجیب متعالی! با عرض پوزش در این خصوص نمیتونم توضیح بیشتری بدم، فقط همینقدر بگم که "شیرِ سماور ... " و "توپ، تانک، فشفشه ... " خودمون، اینجا در حد شعر حافظ و سعدی، ادبی محسوب میشه.
در آمریکای لاتین فوتبالیستها جزء پُر درآمدترین اقشار جامعه محسوب میشن و بین فقرا پایگاه قویتری دارن. به تجربه این موضوع رو درک کردم. در برزیل هم دیدم. محلات فقیرتر فوتبالیتر هستن. همین پاراگوئه رو که گفتم در واقعیت یک کشوره فقیره. نظام لیبرال سرمایهداری تا فیها خالدونِ این ولایت و نهادهای سیاسی، اقتصادی و مدنیاش نفوذ کرده و از معدود کشورهایی محسوب میشه که چپها اجازه نفس کشیدن هم ندارن. فوتبال و اخبار فوتبالی و حواشیِ اون، همه چیزه ملت پاراگوئهست. کسی فرصت نمیکنه به سرنوشت کشور فکر کنه یا در این مورد سوالی طرح کنه.
فوتبال و حساسیتِ جوامع به این صنعتِ پولسازه نظام سرمایهداری، یکی از موضوعاتی هست که در سفرهایی که به کشورهای مختلف میکنم همیشه بخشی از حواسم رو مشغول میکنه. به دور از هر گونه حب و بغض، تصور میکنم حقیقتا بین عمق نفوذ فوتبال در یک کشور و میزان تحمیق مردمان اون سرزمین، یک رابطه نسبتا مستقیم وجود داره.
استادِ بنده هستید ولی متذکر میشم که از "حماقت" صحبت نکردم و واژه "تحمیق" رو بکار بردم. اینجا ملتها مفعول هستن. همچنین تصور میکنم این رابطه در اروپای صنعتی و ایرانِ خودمون نیز کاملا قابل بررسی هست که موضوعِ من در اینجا نیست.
* امیر تفرشی